حدیث جونیحدیث جونی، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

حدیث عشق زیبای زندگی

پرخوری دختر شیطونم

سلام عروسک قشنگم دیروز خیلی روز خوبی بود ،وقتی از سر کار رفتم خون مامان جون دنبالت مامان جون به موهات زرده تخم مرغ و روغن زیتون زده بود آخه موهات خیلی پرپشت نیست روزهایی هم که میخوایی بری حموم یکی دو ساعت قبلش به موهات تقویتی میزنم بعدش میبرمت حموم.دیروزم کلاه گذاشتم سرت و آوردمت خونه اول از همه روتختی ها رو عوض کردیم آخه تو شب قبلش تو خواب جیش کرده بودی ،بعدش برای بابایی لبو گذاشتم بپزه آخر سر هم رفتیم حموم وقتی از حموم برگشتیم ساعت 5:30 شده بود تو هم خیلی خسته شده بودی بلدرچینتو گذاشتم بپزه زیرشم کم کردم بعدش با هم رفتیم خوابیدیم .بابا جون وقتی اومد خونه دید ما خوابیم دیگه بیدارمون نکرد تو حال منتظر نشست تا ما بیدار شیم ساعت 8 شب بود که...
22 دی 1393
1